تصویر مرتبط

 

 

 

هرچه یک رنگ میشدم در پیش او.

 

او هزاران رنگِ صد رویی به رویش میکشید.

 

کیست اینجا یک دمی از عاشقی جولان دهد.

 

هرچه من عاشق شدم، او خرقه ای ان به تن.

 

او پی مال و دو صد دینار و اما در عوض.

 

من پی مهر و محبت بودم و عشق ابد.

 

هرچه لبخند میزدم با عمق جان با مُهر مِهر.

 

او نقابش را به لبخند مینمود بر چهره اش.

 

در تحیر در عجب بودم ولی.

 

بازهم میل محبت کردنم در کوی او.

 

یک شبی اما دگر جامَش شکست.

 

جامه می، اما نقابش بد شکست.

 

این نقاب پر ز بی انسانیت.

 

این نقاب پر شده از صد دروغ.

 

این نقاب صورتش افتادهِ رخ.

 

هرچه در پشتش ز من مخفی نمود.

 

با همه بی عاریش، اما شکست.

 

این نقاب پر ز بی انسانیت، اما شکست.

 

این نقاب پر شده از صد دروغ، اما شکست.

 

این نقاب صورتش افتادهِ رخ، اما شکست.

 

در عجب، این دخترک دیو کجاست؟؟؟

 

لیک، اما حسرتم بی فایده.

 

چون نمودم این جوانی را پر از این خاطره.

 

خاطره با طعم تزویر و دروغ.

 

خاطره با رنگ اندوه و غروب.

 

خاطره با طعم فردا در جنون.

 

خاطره با رنگ دریا پر ز خون.

 

خاطره در خاطره در خاطره.

 

چرخ گردان و فلک پر خاطره.

 

لیک، اینک من شکایت میکنم.

 

این شکایت دارم از چرخِ فلک.

 

کین منم.

 

آنکه در هفت آسمان تنهاتر است.

 

آنکه بر روی زمین تنهاتر است.

 

اینچنین آخر چرا این حادثه، بر من نشست.

 

خواهشی دارم از این چرخ گِران.

 

چرخ گردان این چنین گردان بران.

 

یک نفر بی مهر و بی انسانیت همچون خودش.

 

آنقدر بی مهرتر از یک خاطره.

 

کُن نصیبش این بلا با صد گله.

 

تا کند صدها گِله از فاصله.تصویر مرتبط

 

تا کند هرشب به مرگش آبله.

 

 

 


تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عکس استقلالی انواع سئو بک لینک و رپورتاژآگهی تروپ پس لاتی مشتیا واقعی طهران ایران مظنه ی قیمت طلا